+ از تازه ترین ها میریم به کهنهترین خبرها + در حال حاضر رابطه ام با دوست عزیز این دوسال دانشگاه بهم خورده دوستی که گاردی که این همه سال داشتم رو براش آوردم پایین (حماقت محض) و بهش اعتماد کردم و به خودم اجازه دادم تا احساسات و افکارم رو به زبون بیارم + نمیدونم چرا باید به آدم ها نزدیک شد وقتی این همه میتونن ترسناک باشن + میدونین چی بیشتر اذیتم میکنه؟ چرا من احمق همچنان سعی بر ادامه دادن رابطه هایی دارم که بهم آسیب میرسونن + یکیش صنم جان...
ادامه مطلب
+آخرین دفعه ای که نوشتم تعطیلات نوروز بود و داشتم گله میکردم از اینکه بلیط گیرم نیومد و اینکه از مهمونی زیاد خسته شده بودم +الان در تعطیلات تابستونی به سر میبرم و دوازده روزی هست که اومدم خونه و در زاهدان به سر میبرم... منو برگردونین به اتاق بزرگ خودم +چون خونه آپارتمانی هستش و سه تا خواهر و برادر دیگه نیز حضور دارن... چیزی به نام تنهایی که توی زهک داشتم اینجا معنایی نداره... داداش من کلی برنامه داشتم ولی الان گیر کردم اینجاااااااااااااااااااا +واقعا واقعا
ادامه مطلب
هر وقت احساس کردی حالت خیلی بده و نیاز داری یه شخص خاصی کنارت باشه تا باهاش حرف بزنی بلند شو دو تا سیلی بزن به خودت دو تا فحش به خودت بده، میدونی چرا؟ چون نیست، کسی نیست، دقیقاً دقیقاً وقتی که نیاز داری تا حرفات رو کف دستشون بذاری کسی نیست، باید اشکات رو خودت پاک کنی، باید گوشی لعنتیت رو برداری تو سیو مسجت با خودت حرف بزنی، باید اون بغض لعنتی رو قورتش بدی و بیشتر از هر وقت دیگهای به جملهی «تو فقط خودتو داری» ایمان بیاری!!!
ادامه مطلب
واقعا دیگه خستهم. از هر چیز و ناچیزی، از هر مسئله بزرگ و کوچیکی خستهم. واقعا دیگه نمیکشم، تحملشو ندارم. خستهم از خواستن و خواسته نشدن. خستهم از دوییدنای بیرسیدن. خستهم از اهمیت دادن و بیاهمیت شدن. خستهم از له شدنِ روح و روانم. خستهم از نادیده گرفتن قلبم. خستهم از بحث کردن. خستهم از حرف زدن. خستهم از نبودن، نداشتن، نشدن، نیومدن، نتونستن. خستهم از هر اون چیزی که روح و روانمو رنده میکنه...
ادامه مطلب
عادت کنید به خودتون بودن، به بیادا بودن، به نگاهِ عاشقانه بدونِ اینکه فکر کنید “الان فکر میکنه خیلی آویزونم”، به لباسای تکراری پوشیدن، به خندیدن از تهِ دل بدونِ اینکه نگران باشید قیافتون چه شکلی میشه، به قهقهه بلند بدونِ اینکه فکر کنید الان صداتون تا کجا میپیچه، به گفتنِ جملهی “این رستوران گرونه، بریم فلافل بخوریم”، به گفتنِ جملهی “دلم برات خیلی تنگ شده” بدونِ اینکه فکر کنید طرف پررو میشه، به گفتنِ درد و غم و غصه و حالِ بد و نگرانیتون، بدونِ اینکه فکر
ادامه مطلب
«قرار نيست جواب همه را بديم، قرار نيست همه را خوشحال كنيم، قرار نيست همه از ما راضى باشند، قرار نيست همه با ما دوست باشند. بعضى اوقات ما فكر میكنيم كه مسئوليت ويژهاى بر عهده داريم تا رضايت همه را جلب كنيم و جورى رفتار كنيم كه همه از ما خوششان بياید و به همين خاطر زندگى خودمان را تباه ميكنيم تا محبوب دلها باشيم، آن هم براى آدمهايى كه امروز هستند و فردا نيستند. يادمان باشد كه ما مسئول خوشحال كردن همه نيستيم و نبايد باشيم.
ادامه مطلب
+خیلی خب از کجا شروع کنم +بد بیاری یعنی پرواز واسه دو هفته دیگه تکمیل بشه و نتونی به برنامه ریزی که کردی پایبند باشی هی روزگار هی +از یه طرف ذهنیتی که دارم رو باید تغییر بدم تا همه چی آسون باشه و سخت نگذره باید از تایمی که دارم نهایت استفاده رو ببرم و زندگی کنم +درس و مرور که هیچ محض رضای خدا حتی کتابی رو باز نکردم نگاه کنمش چنقده دانشجوی نمونه ایی ام من +خاله ام اینا از ارومیه اومدن و بله مهمونی و مهمون داری داریم (وقتی میای خونه که ریلکس کنی ولی خدا برات
ادامه مطلب
+بعد از مدت ها سلام سلام چطور مطورین خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ خوش میگذره چه خبرا؟ +تقریبا از دی ماه به اینور هیچ روزنوشتی نداشتم نمیدونم چرا اما نیاز داشتم یکم دور باشم و فکر کنم برای ادامه دادن ماجرا... + از دوره افسردگی فصلی (به قول زینب) گذر نمودیم و اکنون اینجاییم و در خدمت شما دوستای عزیز خب بریم سراغ جایی که رها کردیم ماجرا رو: +بعد از تموم شدن دو هفته طلایی خوابگاه با برگشتن کم کم بچه ها همه چی به روال سابق برگشت همون سروصدا ها و شلوغی های همیشگی و
ادامه مطلب
صادق هدایت میگه: ‹جرم جهنمیان هم خوابی بانامحرم و مشروب بود، و پاداش بهشتیان هم خوابی با نامحرم و مشروب. آیندگان ما به سادگی ما میخندند… ﺗﻮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟ ﻣﻦ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ! ﻓﺮﻕ ﺣﻮﺭﯼ ﺑﺎ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻳﮑﯽ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺑﻨﺪﻩﯼ ﺧﺪﺍ. ﺧﺪﺍﻳﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﺮﻭﺍﻧﺶ ﺣﻮﺭﯼ ﺭﺷﻮﻩ ﻣﻴﺪﻫﺪ ﻭ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﮐﻪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ! ﮐﺪﺍﻡﯾﮏ ﺑﯿﮕﻨﺎﻫﻨﺪ؟ﻓﺎﺣﺸﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﺎﭼﺎﺭﯼ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺷﮑﻤﺶ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﯾﺎ ﺣﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻟﺬﺕ ﺗﻨﺶ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ؟ ﺗﻮ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ؟ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ!›
ادامه مطلب
بزرگترین اشتباهت همین تکیه کردن به حرفهای آدمهاست. تا کی میخوای گوش بدی به حرفهایی که تمومی نداره؟ ممکنه یه روز برات از عشق بگن و فرداش ردی از عشق توی صداشون نباشه، ممکنه یه روز برای دیدنت زمین و زمان رو یکی کنن اما فرداش حتی تحمل یک دقیقه دیدنت رو هم نداشته باشن. خیلی کارها میخوان بکنن و هیچوقت به عمل ختم نمیشه. آدمیزاده! حتی تکلیفش با خودشم مشخص نیست، حالا فکر کن تو هم بیای بهش دل ببندی، دلخوش کنی به همین حرفها! دیگه چه قوزِ بالا قوزی بشه.
ادامه مطلب