وروجک کوچولو

خوبی را آرزو می کنم... برای آنهایی که با تمام بدی هایی که دیدند یاد نگرفتند بد باشند.

تبلیغات تبلیغات

تیکه کتاب - معمای آقای ریپلی

...تنها بود اما اصلاً احساس تنهایی نمیکرد. خیلی شبیه شب کریسمس در پاریس بود، احساس اینکه همه دارند تماشایش میکنند، انگار کل جهان تماشاچی شده باشند، احساسی که سبب میشد همیشه در بهترین وضعیت خود را نگه دارد، چون کافی بود یک اشتبه مرتکب شود و فاجعه به بار آید. با این همه کاملاً اطمینان داشت که اشتباه نخواهد کرد. به هستی اش حال و هوایی عجیب و لذتبخش می بخشید ، تام فکر کرد احتمالاً همان احساسی است که یک بازیگر وقت ایفای نقشی مهم روی صحنه دارد، در حالی که مطمئن
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

آخرین مطالب این وبلاگ

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها